NURSING 90

خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی .

NURSING 90

خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی .

زیباترین قلب

زیباترین قلب

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد.

جمعیت زیادی جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده‌اند. مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت.

ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت که قلب تو به زیبایی قلب من نیست. مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام می‌تپید اما پر از زخم بود. قسمت‌هایی از قلب او برداشته شده و تکه‌هایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نکرده بودند برای همین  گوشه‌هایی دندانه دندانه درآن دیده می‌شد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه‌ای آن را پرنکرده بود، مردم که به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود می‌گفتند که چطور او ادعا می‌کند که زیباترین قلب را دارد؟

مرد جوان به پیر مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخی می‌کنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه کن؛ قلب تو فقط مشتی زخم و بریدگی و خراش است .

پیر مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر می‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمی‌کنم. هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده‌ام،  من بخشی از قلبم را جدا کرده‌ام و به او بخشیده‌ام. گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکه‌ی بخشیده شده قرار داده‌ام؛ اما چون این دو عین هم نبوده‌اند گوشه‌هایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد که برایم عزیزند؛ چرا که یاد‌آور عشق میان دو انسان هستند. بعضی وقتها  بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده‌ام اما آنها چیزی از قلبشان را به من نداده‌اند، اینها همین شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآور هستند اما یاد‌آور عشقی هستند که داشته‌ام. امیدوارم که آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعه‌ای که من در انتظارش بوده‌ام پرکنند، پس حالا می‌بینی که زیبایی واقعی چیست؟

مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی که اشک از گونه‌هایش سرازیر می‌شد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم کرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشه‌ای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ دیگر سالم نبود، اما از همیشه زیباتر بود زیرا که عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ کرده بود... 

نظرات 38 + ارسال نظر
پرستاری امل دوشنبه 5 تیر 1391 ساعت 09:15 ق.ظ

میدونستی نویسندش بابابزرگه بابابزرگم بوده؟

از نظر من داستان جالبی بود دوست داشتم بقیه هم بخوننش حالا مهم نیست مطلبش چقدر قدیمیه!

آی سودا شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 10:56 ب.ظ

برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد ، قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند ،قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من ،قلبی برای انسانی که من می خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم .

انسانی که به دستهای من نگاه کند ،
انسانی که به دستهایش نگاه کنم انسانی در کنار من تا به دستهای انسانها نگاه کنیم ،

انسانی در کنارم ، آینه ای در کنارم تا در او بخندم ، تا در او بگریم ......

داستان تاثیر گذاری بود

مرسی آی سودا جان!
شما هم شعر زیبایی گفتی ممنون از نظرت!

فردین چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 09:28 ق.ظ http://nurse90tbz.blogfa.com

به به...
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیبا و دوس داشتنی بود.
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآفریییییییییییییییییییین به ذوق عالیتون.
راستی ما هم آپیم.منتظرتونیم

ممنون از لطفتون....چشم مزاحم میشیم

farzad پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1391 ساعت 10:03 ق.ظ

آنها که می‌روند وطن‌فروش نیستند.
آن‌هایی که می‌مانند عقب مانده نیستند.
آن‌هایی که می‌روند، نمی‌روند آن طرف که مشروب بخورند.
آنهایی که می‌مانند، نمانده‌اند که دینشان را حفظ کنند.
همه‌ی آنهایی که می‌روند سبز نیستند.
همه ی آن‌هایی که می‌مانند پرچم به دست ندارند.
آن‌هایی که می‌روند، یک ماه مانده به رفتنشان غمگین می‌شوند. یک هفته مانده می‌گریند و یک روز مانده به این فکر می کنند که ای کاش وطن جایی برای ماندن بود. و آن‌هایی که می‌مانند، می مانند تا شاید روزی وطن را جایی برای ماندن کنند

فرهادحسینی پنج‌شنبه 31 فروردین 1391 ساعت 07:57 ب.ظ http://http:/www.nurse87kermanshah.blogfa.com/

سلام آیا این وبلاگ فعال هست.اگر آره لطفا با نظر دادن در وبلاگ ما بهمان خبر بدبدتشکر ازتون.

پرستاری مازندران چهارشنبه 30 فروردین 1391 ساعت 10:00 ق.ظ

خوب بود همیشه از این چیزا بنویس

merci.chashm!

فردین پنج‌شنبه 24 فروردین 1391 ساعت 11:47 ب.ظ http://nurse90tbz.blogfa.com

سلام دوستان عزیز و البته همکارای گل.خوبین؟
علاقه ای به تبادل لینک با پرستارای 90 تبریز دارین؟ما شما رو لینکیدیم.شما هم اگه زحمت نباشه...
با آرزوی بهترینها

بهمن چهارشنبه 23 فروردین 1391 ساعت 09:03 ب.ظ http://bahmanyanegh.blogfa.com

سلام به بروبچ پرستاری
کم کار شدید منتظر مطلب جدیدم

علی سه‌شنبه 22 فروردین 1391 ساعت 06:30 ب.ظ http://www.hinurse.blogfa.com

غیبت خوردی جلسه بعد با ولی تشرف میاری

manzordtun ro nafahmidam.

بابک سه‌شنبه 8 فروردین 1391 ساعت 11:47 ب.ظ http://argha1.blogfa.com/

ای لباس سپید فرشتگان بر تن
قلب بر کف به عشق بیماران
روز تو روز یاس سپید
روز عشق و ایثار روز امید و نوید[لبخند][گل]
سلام
روزتون مبارک
انشاا.. هیچوقت غم نبینین و سلامت و شاد باشین
راستی پرستاری بروزم و منتظر حضور پرمهرتون[گل][گل][گل].

مرسی ممنون از لطفتون برای شما هم این روز مبارک باشه...

viona (پرستاری 90 شاهد) سه‌شنبه 8 فروردین 1391 ساعت 04:42 ب.ظ http://sunnurse.blogfa.com

خسته؛ اما سبز
لبخندت خسته، اما سبز است. نگاهت، خنکای نسیمی است که عطش تب را فرو می نشاند.
کلامت از جنس زلال آب و ایینه است و چشم هایت افق آبی طلوع محبت.
از دست هایت خوشه خوشه رنگین کمان عشق و احساس می بارد.
دلت پر از شکوفه های ترد بهارنارنج است و قامتت به استواری و سبزی سروی است که در هجوم تندباد خستگی، از پای نمی افتد.
حضورت، ساغر ارغوانی آرامش است و وجودت، تسکین درد. تو الهه عافیتی که تعلق زمینی نداری؛ مقدس و پاکی.
دستانت هنوز بوی سیب و رایحه بهشت می دهد.
شمیمی زینب وعطر گل صبر و رایحه شکوفه ایثار در وجودت خلاصه شده است.
تو هنوز تقدس نخستین شعر آفرینش را به یاد داری؛ پس آن را برغزل عقیقی دلت حک کن و نگذار غبار خستگی بر نگین زلال دلت بنشیند و اهریمن سختی ها، فرشته خویی ات را به تاراج ببرد!
به پاس تمام مهربانی هایت، ای فرشته مهربانی!
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد»
[گل][گل][گل]
بهترین، روزت مبارک[قلب][گل]

برای شما هم مبارک....

پرستاری مهر ۸۷ تبریز دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 06:40 ب.ظ http://www.nurse20.blogfa.com

.... پرستار ...

... پرستاری ...

افق دید ما نسبت به پرستار و پرستاری تا کجاست؟
اندکی تحمل ... صبر ؟!

زندگی همیشه می دود پس اندکی تامل و درنگ...
ولادت حضرت زینب و روز پرستار پیشاپیش مبارکـــــــ

viona (پرستاری 90 شاهد) یکشنبه 6 فروردین 1391 ساعت 12:42 ب.ظ http://sunnurse.blogfa.com

آرزویم این است.. که بهاری بشود روز و شبت..
که ببارد به تمام رخ تو بارش لحظه ی شادی و شعف..
و من از دور ببینم که پر از لبخند است؛ چشم و دنیا و لبت[قلب]
همکارای عزیزم سال نو مبارک[گل][گل][گل]
بهترین روز دنیا،روز خودمون، روز پرستار رو هم پیشاپیش تبریک میگم[قلب][گل]
بهترین باشید[گل][بدرود]

مرسی واسه شما هم مبارک باشه همکار عزیزم امیدوارم تو این راه موفق باشی...

.::پرستاری تبریز::. دوشنبه 29 اسفند 1390 ساعت 03:58 ب.ظ http://www.nurse20.blogfa.com

عطر نرگس، رقص باد. نغمه شوق پرستوهای شاد.خلوت گرم کبوتران مست.نرم نرمک میرسد اینک بهار.خوش به حال روزگار
عیدت سبزه سبز و لحظه هایت مملو از شکوفه های سیب...
سال نو مبارکــــــــــــــــ[گل][گل]

سال نو شما هم مبارک امیدوارم سالی سرشار ازموفقیت و شادابی داشته باشید.........

viona (پرستاری 90 شاهد) شنبه 27 اسفند 1390 ساعت 02:18 ب.ظ http://sunnurse.blogfa.com



دوباره معجزه آب و آفتاب و زمین
شکوه جادوی رنگین کمان فروردین
شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود
دوباره چهره نوروز و شادمانی عید
دوباره عشق و امید
دوباره چشم و دل ما و چهره های بهاری
هفت سین
فرارسیدن نوروز و سال نو را شادباش میگویم.
برایتان تندرستی و نیکروزی
در سال نو آرزو دارم.
باشد که سالی سرشار از شادی
و کامروایی داشته باشید


سلام دوستای خوبم...
خوبین؟! الهی که همیشه خوب و خوش و سلامت باشین وبهتون خیلی خیلی خوش بگذره.
میخوام ازتون یه خواهش کنم:
اگه ممکنه یه سری به وب ما بزنید و این پست جدیدی که گذاشتم رو بخونید( بچه ها یه پیشنهاد). اگر دوست داشتین و مایل بودید خیلی خیلی خوشحال میشیم باهامون همکاری کنید.
(فکر کنم حرکت جالبی باشه)
مرسیییییییییییییی
براتون بهترینارو از خدا میخوام..
در پناه خدا

متشکر از متن زیباتون چشم سر میزنیم......
ماهم برای شما بهترین هارو تو این سال جدید از خدا آرزومندیم سال نو مبارک...

viona (پرستاری 90 شاهد) جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 11:46 ق.ظ http://sunnurse.blogfa.com

آسمان غرق خیالست کجایی آقا،

آخرین جمعه سال است کجایی آقا،

یکنفس عاشق اگر بود زمین میفهمید،

عاشقی بی تو محال است کجایی آقا...

"اللهم عجل لولیک الفرج"

[گل][گل][گل]

هر جمعه میگوییم به امید ظهورش صلوات
کاش این جمعه بگوییم به یمن حضورش صلوات...
برای سلامتی آقا امام زمان(عج)صلوات...

viona (پرستاری 90 شاهد) سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 07:29 ب.ظ http://sunnurse.blogfa.com

بیا در غروب آخرین سه شنبه سال،

برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم

کینه ها را بسوزانیم

زردی خاطرات بد را به آتش

و سرخی عشق را از آتش بگیریم

و آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم...


[گل][گل][گل]
چهارشنبه سوریتون مبارک دوستای گلم

مینا سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 10:53 ق.ظ

سلام جیگر چطوری؟؟؟؟؟؟چه خخخخببببر؟من اومدم دیارمون بدو بیا.مطلب قشنگی گذاشتی از وبه ما هم سر بزن اوکی؟افرین

سلام عسلم.مرسی قشنگی از خودته...چشم سر میزنم چرا اینقدر عصبانی ملایم باش اینجوری ک فردا استخونای مردمو داغون میکنی

zahra یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 09:57 ق.ظ

سلام عزیزم مطلبت خیلی قشنگ بود دلم هم واسه تو هم واسه مینا خیلی تنگ شده موفق باشی یا علی

امشب غم دلم را، حاشا نمی توان کرد
و این بغض آتشین را، معنا نمی توان کرد
در آسمان چشمم یک قطره ستاره
حتی به قعر شبها پیدا نمی توان کرد
من، ابر سایه بارم، خورشید در کنارم
در زیر سایه خود، مآوا نمی توان کرد
در انزوای غربت، در گوشه مصیبت
جز یاد خاطرات گلها نمی توان کرد
از اهل درد، این جا کس را نمی شناسم
این درد را مداوا این جا نمی توان کرد
امروز اگر به درد مردم دوا نگردیم
فکری به حال درد فردا نمی توان کرد

سلام گلم منم دلم واست ۱ذره شده.تو هم موفق باشی عزیزم...
هیچوقت هم دلت غم نداشته باشه اینجوری نگو دلم میگیره...
دوست دارم بووووووووووووس

عابد چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 01:28 ب.ظ

سلام.چرا وبتون رو اپ نمیکنین ...

viona (پرستاری 90 شاهد) سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 06:47 ب.ظ http://sunnurse.blogfa.com

سلااااااام...

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان
لبخندی به ازای هر اشک
دوستی فداکار به ازای هر مشکل
نغمه ای شیرین به ازای هر آه
و اجابتی نزدیک برای هر دعا...

مطالب جالبی دارید، خوشحال میشیم به ما هم سر بزنید...
موفق باشید همکارای عزیزم

آمین...

مسعودابراهیمی دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 01:52 ب.ظ http://www.golden-time.blogsky.com

جالب بود مرسی

خواهش..

arghavan سه‌شنبه 9 اسفند 1390 ساعت 11:51 ب.ظ http://www.nurse20.blogfa.com

سلام
کجایید شما ؟ خبری ازتون نیست ؟

سلام عزیزم بچه ها سرشون شلوغه ایشالا به زودی دوباره میان

حمید سه‌شنبه 9 اسفند 1390 ساعت 10:44 ب.ظ http://www.anderson20.blogfa.com

سلام خدمت شما پرستاران من تربیت بدنی میخونم یه رفیق به اسم رضا قدیمی دارم که پرستاری میخونه بهش سلام منو برسونید و ادرس وبلاگمو بهش بدید راستی داستانتون خیلی جالب بود مرسی.

سلام خوشحالم از اینکه دوستای هم کلاسی هامون به ما سر میزنن سلامت باشید.امیدوارم آقا رضا پیغامتون رو بخونن نخوندن هم چشم بهشون اطلاع میدم بازم ممنون.

زهره داروسازی ساری سه‌شنبه 9 اسفند 1390 ساعت 10:20 ق.ظ

سلام خیلی جالب بود بااجازه ازش توی وبلاگمون استفاده میکنم.....

سلام خواهش میکنم اختیار دارین

شیرین یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 09:33 ب.ظ http://mamayi-shahinfar89.blogfa.com/

آخی...زیبا وتاثیرگذار!

عابد یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 01:28 ب.ظ

سلام.قشنگه ...حرفای بچه های دانشکده رو ب دل نگیر ...

سلام مرسی من عادت کردم......از دانشگاه خودمونی؟

۹۰ شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 11:57 ق.ظ

مزخرف

خودتی

۱۹ شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 11:54 ق.ظ

یعنی شما ۹ سالگی قدرت درک این چیزارو نداشتین؟؟
خب همه که مثل شما نیستن

شما داشتین چه باحال پس الان باید مغز متفکر باشید

dani جمعه 28 بهمن 1390 ساعت 11:44 ب.ظ

b un pooriaye ob tu webloge umcc.mihanblogi begu nazaramo sansur nakone

آیدین چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 06:18 ب.ظ

سلام!!!من تازه با وب بچه های دانشگاه علوم پزشکی بجنورد آشنا شدم!!!!
خیلی خوبه که همه ی وبای دانشگاهتون خیلی عالین!!!مطلبتون خیلی قشنگ و تاثیرگذار بود!!!!!!!!!!
راستی من خیییییییییلی طرفدار ورزش و فوتبالو استقلالم...میخواستم بگم چرا وبتون بخش ورزشی نداره؟؟؟!!!!ولی در عوض وبای بچه های دیگه دانشگاه به خصوص وب بچه های مامایی۹۰بخش ورزشی داره با این که تو رشته شون پسر ندارن!!!!!شما هم دست به کار شیدو یه بخش ورزشی بزنید!!!!!!!!!!

سلام خوشحالم که به وبمون اومدین و همچنین از اینکه تونستیم نظر شما رو جلب کنیم..
از نظر مطالب فوتبالی هم که باید آقاییون دست به کار شن....
چشم حتما درخواستتون رو منتقل میکنم ..
بازم به ماسر بزنید...

عغتل=حجگ سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 10:02 ق.ظ

خیلی چرته.بجای اینکارایکم ادب داشته باش

نظرتون محترمه شاید به نظرشما چرت باشه..
ولی اگه بی ادبی از من دیدین جاش اینجا نیست اگه واقعا خطایی از من سرزده به خودم بگید تا عذر خواهی کنم شاید سو‌‌ءتفاهم شده و اگرهم که الکی خواستین توهین کنید میزارم به حساب ظرفیتتون..من تاحالا به کسی بی احترامی نکردم و باادب تر از شما هم تربیت شدم...

پرستاری 90 شاهد یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 07:49 ب.ظ http://sunnurse.blogfa.com

آرزویم این است، نتراود اشک در چشم تو هرگز، مگر از از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز، و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را میخواهد
و به لبخند تو از خویش رها میگردد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت میخواهد...
سلام دوستای پرستارم...
وب قشنگی دارید، خوشحال میشیم به ما هم سر بزنید
موفق باشید

شعر واقعا قشنگی بود..
باشه چشم....
شما هم موفق باشید....

زهرا مامایی ۹۰ یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 07:06 ب.ظ

مطلب جالب و متفاوتی بود

خوشحالم که خوشت اومد زهرا جان

۱۹ یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 09:20 ق.ظ

جالب بود ولی خیلی قدیمیه... تقریبا ده سال پیش این داستانو شنیدم.

جالبه یعنی شما۹سالگی این داستانو خوندی و درکش کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شاید واسه شما قدیمی باشه ممکنه واسه خیلی ها هم تازگی داشته باشه...

Roya یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 09:08 ق.ظ

مرسی عزیزباحال بودوجذاب.ولی انگاری توهم خوشت میادک اشک مارودربیاری ها!!!!!!بابا2روزدنیاروک نبایدهمش غصه خورد.بی خیال یه چیزی میشه دیگه عزیزم

نظر لطفته گلم...
حقیقت تلخه چه میشه کرد .....

mostafa dalirian شنبه 22 بهمن 1390 ساعت 05:50 ب.ظ http://jokejadid2.blogfa.com

salam dastane ghashangi bod mamnon

سلام..
مرسی از لطفتون....

arghavan جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 06:56 ب.ظ http://www.nurse20.blogfa.com

داستان جالب و تاثیر گذاری بود ...

متشکر!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد