مشاعره
دوست آنست که گیر دست دوست // در پریشان حالی و درماندگی
دوست آنست که گیر دست دوست // در پریشان حالی و درماندگی
نیمکت کهنه باغ
خاطرات دورش را
در اولین بارش زمستانی
از ذهن پاک کرده است
خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم
خاطره آوازهایی را که
هرگز نخوانده بودی
صدایم کن صدای تو خوب است.....
صدای تو سبرینه ی آن گیاه عجیبی است....
که در انتهای صمیمیت حزن می روید...
سهراب سپهری
چهارشنبه 20 اذر ماه 92 ساعت 20-18 در آمفی تئاتر دانشکده ی پرستاری و مامایی برگزار می شود
از کلیه دانشجویان و علاقمندان دعوت میشود در این محفل شرکت نمایند...
اما........
زیربار نرفت که نرفت...........
فرزانه کاظمی
که درنبود دستانش
دستهایم گلویم را به اشتباه میفشارد
*پاییز سبز *
علی علیزاده
باخت هایم را میگویم!!!
به جایی که دیگر چشمم به آنها نیافتد
علی علیزاده
* پاییز سبز*
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل دریا ریزم ؟
غم من لیک غمی غمناک است
(سال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز)
اذن وئر توی گئجه سی منده سنه دایه گلیم
ال قاتاندا سنه مشاطه ، تماشایه گلیم
سن بو مهتاب گئجه سی سئیره چیخان بیر سرواول
اذن وئر، منده دالونجا سورونوب سایه گلیم
منه ده باخدین او شهلا گؤزوله ، من قاراگون
جرئتیم اولمادی بیر كلمه تمنایه گلیم
من جهنمده ده باش یاسدیقا قویسام سنیله
هئچ آییلمام كی دوروب جنت مأوایه گلیم
ننه قارنیندادا سنله أكیز اولسیدیم اگر
ایسته مزدیم دوغولوب بیرده بو دنیایه گلیم
سن یاتیب جنتی رؤیاده گؤرنده گئجه لر
منده جنتده قوش اوللام ،كی او رؤیایه گلیم
قیتلیغ ایللر یاغشی تك قورویوب گؤزیاشمیز
كوی عشقونده گرك بیرده مصلایه گلیم
سنده صحرایه مارال لار كیمی بیر چیخ،نولی كی
منده بیر صیده چیخانلار كیمی،صحرایه گلیم
آللاهوندان سن اگر قورخمیوب ،اولسان ترسا
قورخورام منده دؤنوب دین مسیحایه گلیم
شیخ صنعان كیمی دونقوز اوتاریب ایللرجه
سنی بیر گؤرمك ایچون معبد ترسایه گلیم
یوخ صنم ! آنلامادیم ، آنلامادیم ، حاشا من
بوراخیم مسجدیمی ، سنله كلیسایه گلیم !
گل چیخاق طورتجلایه، سن اول جلوه ی طور
من ده موسی كیمی ، اوطوره تجلایه گلیم
شیردیر« شهریار» ین شعری ، الینده شمشیر
كیم دئیه ر من بئله بیر شیرله دعوایه گلیم
می توان
در قاب خیس پنجره
چک چک آواز باران را شنید
می توان دلتنگی یک ابر را
در بلور قطره ها بر شیشه دید
می توان لبریز شد از قطره ها
مهربان و بی ریا و ساده بود
می توان با واژه های تازه تر
مثل ابری شعر باران را سرود
می توان در زیر باران گام زد
لحظه های تازه ای آغاز کرد
پاک شد در چشمه های آسمان
زیر باران تا خدا پرواز کرد