صرفا محض خنده ی دوستان
دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟ میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!
رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین، یارو میگه میخوای
خودکشی کنی؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَـــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه
دوستم میگه چرا انقدر غذات کم شده ؟ میگم : تو رژیمم ... میگه
رژیم لاغری...
پَـــ نَ پـَـــ رژیم صهیونیستی؟!
رفتم باغ وحش از نگهبانه میپرسم ببخشید آقا قفس شیرا کجاست ؟ میگه بازدید
کننده ای ؟
پَـــ نَ پَــــ نه از اقوامشون هستم اینورا کاری داشتم گفتمسری بهشون بزنم
از تو حموم به مامانم می گم یه صابون بده میگه: مگه صابون
نیست؟ میگم
پـَـَـ نَ پـَـَــــ تعدادمون زیاده میترسم یه وقت کم بیاد!!!!
اومدم در
یخچالو باز میکنم دنبال غذا مامانم میگه گشنته؟
پَـــ نَ پَــــ اومدم ببینم کی هی چراغ این تو رو خاموش روشن می کنه!
رفتم پیش مامان بزرگم میگم خسته نباشى ننه دارى بافتنى میبافى؟
میگه پَــ نَ پَـــ دارم سبزه گره میزنم بختم باز شه یکى بیاد بگیرتم!!!
تو دستشویی سوسک بود با مگس کش کشتمش جنازشو ورداشتم
ببرم
بندازم
بیرون.خواهرم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟
پـَـَـــ نــه پـَـَـــ , تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش!!!
سر جلسه امتحان به جلوییم میگم سوال 3 رو بلدی؟! میگه آره می خوای!؟
میگم پَـــ نَ پَـــ نگرانت بودم میخواستم اگه ننوشتی بت بگم!!!
دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنـــا کنم ؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ بزار اهنگ تـایتـانیک بزارم آروم غرق شو..! رفتم مرغ سوخاری بخرم یارو میگه همینجوری میبری؟ پَ نه پَ یه شـرت پاش کن جلو مهمونا خجالت نکشه رفتم سرِ خاکِ مادربزرگم دارم با یه تیکه سنگ کوچولو میزنم به سنگِ قبرش، خانومه اومده میگه میخواى فاتحه بخونى؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ کلید نیاوردم،موندم پشتِ در،منتظرم درُ باز کنه! | |
دم فرودگاه تو قسمت انتظار نشستم ، یارو امده میگه شما هم منتظر مسافرین ؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ اینجا نشستم مسافرایی که میان احساس تنهایی نکنن رفته بودیم تو باغمون رفیقم گفت میوه هارو چیدین؟ پـَـــ نــه پـَـــ درختا ویروس گرفتن میوه هاشون hidden شده! نشستم تو کتابخونه درس می خونم ، دختره گوشیش زنگ زده ، بلند بلند حرف می زنه ، بهش چپ چپ نگاه کردم ، می گه وااای داشتین درس میخوندین ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ تمرکز کردم با چشام این میزو تکون بدم ! پسر همسایمون تو پارک داشت بریک دنس می کرد یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه ایشون داره میرقصه؟ گفتم: پـَـ نه پـَـ شربت خاکشیر خورده می خواد ته نشین نشه! با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟ میگم:پَــــ نَ پَــــ گربه اس باباش مرده ریـش گذاشته! رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین، یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَـــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه پشه نشسته رو پام داره خونمو می خوره , دستم رو بردم بالا بزنمش یهو داداشم میگه اااا می خوای بکشیش؟! پَـــ نَ پـَـَـ خونش رو خورده می خوام بزنم پشتش آروغ بزنه ببرم بخوابونمش ! به دوستم گفتم در این درگه که گَه گَه کَه کُه کُه کَه شود ناگه،به امروزت نشو غره که از فردا نهی آگه،بعد گفت این شعره ؟ پـَـــ نــه پـَـــ شاعر خروسک گرفته بود هی هی که گه میکرد روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟ پـَـــ نــه پـَـــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم! |
Faghat khoda midone cheghad khandidam.man tarafdare 2atisheye pa na pa shodam
خوشحالم کردی عزیزم....
مرسی
خیلی خیلی خوب بود دیاناجون
مرررررررررسی
وبلاگ قشنگی دارید از دوستاتون تو کلاس هم به عنوان نویسنده استفاده کنید
پزشکی 89
حتما
مرسی از تعریفت
مرسی ممنون که این مطالب جالب و خنده دار رو می زارید تو وبلاگ.
با تشکر
خواهش میکنم قابلی نداشت
شمام دیگه راه بیوفتید که وبلاگمون زودتر پا بگیره
خوب بود خیلی مرسسسسسسسسسسسییی
خیلی خندیدیم با بچه ها اونم ساعت ۳ بامداد شب امتحان!!!!!!!!!!!
عزیییییییییییییییییزم قابل تو رو نداشت
اینکه تو شب به اون سختی خندیدی خودش یه دنیاس واسم
سلام دیانا جون
هم ورودتون رو به دانشگاه تبریک میگم (هرچند خیلی دیر شده!!!)هم وبتون مبارک؛از بقیه بچه های کلاستونم دعوت کن تا لیست نویسنده ها شلوغ شه.
سلام شیما جون
مرسی عزیزم واسه تبریکت
ایشاا...
تا چند روز اینده نویسنده های پرستاری ۹۰هم راه می افتند
سلام عزیزم
خیلی خیلی قشنگ بووووووووودد
دمت گرم
تبریک میگم بابت ساخت وبلاگتون خیلی قشنگه
سلام
لطف داری عزیزم البته ما تازه کاریمو....
بازم سر بزنی البته به شرررررررررط نظرررررررررررر دادنت خوشحل میشیم