فرق احمقو دیوانه!!!
بخون داستانه اموزنده ایه
اتومبیل مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و راننده
مجبور شد همانجا به تعویض لاستیک آن بپردازد.
هنگامی که آن مرد سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهرههای
چرخ
که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهرهها را برد
مرد حیران مانده بود که چکار کند. او تصمیم گرفت که ماشینش را همانجا رها کند و
برای
خرید مهره چرخ برود. در این حین، یکی از دیوانهها که از پشت نردههای حیاط
تیمارستان
نظارهگر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
از 3 چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و
برو
تا به تعمیرگاه برسی!
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد، ولی بعد که با خودش فکر کرد، دید راست
می گوید
و بهتر است همین کار را بکند. پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: "خیلی فکر جالب و
هوشمندانهای داشتی، پس چرا تو را توی تیمارستان انداختنت؟"
دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانهام، ولی احمق که نیستم!
Akhe u cheghad activi?mamnon
تو اوج فعالی هم به شما نمیرسم
مرسی از نظرت
قبل از اینکه برم ادامه مطلب همینو می خواستم بنویسم ولی خب گفت دیگه
هر دیوانه ای احمق نیس
مرسی که هم سر زدی هم نظر گذاشتی
سلام قالبای جدید مبارکا باشه ....
.....
مطلب قشنگی بود ....وبلاگتونم چش حسود کور داره خوب پیش میره //به ما هم سر بزنید
مرسی هرچی ام که قالب عوض کنیم به قالب ۸۹یها که نمیرسه.....
فقط مشکلش اینه که اسم نویسنده ها نمیاد
چشم حتما
جالب بود




به قوله خودت دمت قیژژژژژژژژژژژژژ
مررررررررررررررررررررررررررررسی نرررررررررررررررررسی
قربوست جیییییییییییییییییییجری



اینم یه تیکه دیگه حالا اینو نقلو قول کن تا جدیداشو رو کنم واست