NURSING 90

خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی .

NURSING 90

خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی .

چه انتظاره بعیدی!!!!!!!!

چه خوب بود اگه..... 

بالاخره وقت کردم این مطلبو ویرایشش کنم امیدوارم خوشتون بیاد

دختر:میدونی فردا عمل قلب دارم 

پسر: آره عزیز دلم....  

دختر: منتظرم میمونی؟  

پسر رویش را به سمت پنجره اتاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم....  

دختر: خیلی دوستت دارم...  

پسر: عاشقتم عزیزم.... 

 

 

.  

بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت، به هوش می آمد ، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد... 

پرستار:  

آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی...  

دختر: ولی اون کجاست ؟ گفت که منتظرم میمونه به همین  

 

راحتی گذاشت و رفت ؟  

پرستار: 

در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو 

به او گفت ؛ میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده ؟ 

دختر: بی درنگ یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد ... آخه چرا؟؟؟!!!! چرا به من کسی چیزی نگفته بود ... بی امان گریه میکرد....  

پرستار: 

 شوخی کردم بابا!!!!رفته دستشویی الان میاد!!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
حسین یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 11:16 ب.ظ

باز من گفتم رفته دنبال یکی دیگه

Alon On The Dark یکشنبه 27 آذر 1390 ساعت 07:12 ب.ظ

دستت درد نکنه...
داستان واقعی و جالبی بود...
ولی دیگه این جوری استرس وارد نکنین که نزدیک بود سکته کنم...

زهره ص یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 01:18 ب.ظ

اگه پسره این کارو میکرد جای تعجب داشت و دختره باید از شدت ناباوری خودکشی میکرد

اره زهره جون حق با توا گلم!!!!
از قدیم گفتن همه رو با یه چوب نباید زد!!!!ولی تقریبا ااین جور عشقا کمتر پیش میاد

هادی شنبه 19 آذر 1390 ساعت 09:40 ق.ظ

دلم یه هو ریخت به خودم گفتم نکنه این کارو کرده باشه

نه بابا!!!!
تو دیگه چرا مگه آقایون رو نمیشناسی؟؟؟؟؟
گفتم که انتظار بعید!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد