داستانی جالب و زیبا خوندنش مجانیه امتحان کنید.......!!!
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس هستند پرسید؟
آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق بیان کنید؟
برخی دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را بیان میکنند.برخی دادن گل و هدیه را راه بیان عشق عنوان کردند.
شماری دیگر هم گفتند:باهم بودن در تحمل رنج ها و لذت بردن از خوشبختی را راه بیان عشق میدانند.
در آن میان پسری برخاست و قبل از اینکه شیوه ی دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هردو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند وقتی بالای تپه رسیدند درجا میخکوب شدند.یک قلاده ببر بزرگ جلوی زن و شوهر ایستاده بود و به آنان خیره شده بود.شوهر تفنگ شکاری نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود رنگ صورت زن و شوهر پریده و در مقابل ببر جرئت کوچکترین حرکتی را نداشتند.ببر آرام به طرف آنان حرکت کرد همان لحظه مرد فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند لحظه بعد ضجه های مرد به گوش همسرش رسید. ببر رفت و زن زنده ماند!!
برداشتتون از داستان این پسر بچه چیه فکر میکنید با این داستان چی میخاست بگه ؟؟؟
منتظر ادامه داستان باشید.......
خیلی قشنگ بود به نظرم دوست داشتنی رو که این آقا با عملش به همسرش نشون داده نمیشد با چیز دیگه ای نشون داد اون دانش آموز معنی سوال معلم رو واقعا فهمیده بود
واقعا همینطوره مرسی از نظرتون....
سلام لطفا ما رو هم لینک کنید.
بهداشت محیط 91 بجنورد kbmb.blogfa.com
نازنینم ادم...
پس از آفرینش آدم خدا گفت به او :نازنینم آدم.......!با تو رازی دارم.... اندکی پیشتر آی!! آدم آرام و نجیب آمد پیش.....!زیر چشمی به خدا می نگریست....محو لبخند غم آلود خدا! دلش انگار گریست!!! نازنینم آدم!!! قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید....یاد من باش که بس تنهایم!!! بغض آدم ترکید....به خدا گفت: من به اندازه ی گلهای بهشت......نه....به اندازه ی عرش....نه....نه.....من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من دوستدارت هستم..... آدم کوله اش را برداشت....!! خسته و سخت قدم برمی داشت...... راهی ظلمت پرشور زمین.... طفلکی بنده ی غمگین آدم!!!!! در میان لحظه ی جانکاه هبوط....... زیر لبهای خدا باز شنید نازنینم آدم!نه به اندازه ی تنهایی من.....نه به اندازه ی عرش.......نه به اندازه ی گل های بهشت......!!!که به اندازه ی یک دانه ی گندم تو فقط یادم باش!!!!!!!!!! نازنینم آدم ...................................نبری از یادم؟؟؟؟؟
سلام
جالب بود و لی تحقاقات نشون میده اون از ترس فرار کرده لطفا تحقیقات روسیه در سال 1985 که توسط جوزف خورال انجام شد رو بخونید در ضمن اون از بزدلی فرار کرده چون بعد از مرگش شورتش خیس بوده
و مثل اینکه ...............
پولی جالب بود
البته بدونید تا دیروز همه میگفتن تا اخر دنیا دوست دارم ولی حالا تازه فهمیدم چرا باز همون افراد میگن دنیا 2 روزه
در کل تنکیو از طرف نرس جدید زهرا و علی کوچه اسیایی
مرسی از نظرتون علی آقا شیمی دان آینده ولی بهتره که آدم همیشه نیمه ژر لیوان رو ببینه...
ببر همیشه دنبال کسی میدود که از دستش فرار کند
آن مرد با این کار ببر رو از عشقش دور کرد
درسته!این یک ابراز عشق واقعیه!!به خاطر عشقت حاضر باشی لز همه چیز بگذری
عشق واقعی توموقعیت های سخت خودشو نشون میده،نه فقط زمان ارامش و هوس یا یک شاخه گل...
دوست داشتن جمله سنگینیه که هرکسی قادر به درکش نیست..!
متاسفانه تودنیای امروزی ادم ها پشت اکثر دوست داشتنها نوشته شده:
Made in china...
یک تاسف دیگه اینه که کسانی که دوسشون داری فکر میکنن که این دوس داشتن هم از اون دوس داشتناست...
این داستان تکراریه ....
شما پس مطلب جدید ندیدید.....
بازم تلاشتونو بیشتر کنید.
شاید برای شما تکراری باشه ولی این رو هم در نظر بگیرید که ممکنه برای خیلی ها هم جدید باشه!بازم ممنون از نظرتون!
شما به چه امیدی برای وب تون مطلب میذارین؟
یکم نو نواترش کنید ....
یک مطلب جالب و پند اموز و عارفانه و زیبا کم نیستاااااا......
تلاشتونو بشترتر کنید.....
مرسی از انتقادتون!ولی..
این مطلبی که الان براش نظر گذاشتید به نظر شما چه نوع مطلبیه؟
برای تا ابد ماندن باید رفت!
...
اینم حرفیه ولی جوابش خیلی قشنگ تره!البته اگه آدم پراحساسی باشی!
هر چیزی میشه گفت!!!
شما چی فکر میکنید چرا مرد همسرشو تو همچین موقعیتی تنها گذاشت؟